شهید دریاقلی سورانی کتاب ششم ابتدایی

بسمه تعالی

دریا قُلی

در تاریخ انسان های بسیاری بوده اند که با همه ی توان و جان خود را برای رسیدن به هدف خویش فدا

کرده اند . و گاهی نجات مردمی یا آینده ی ملّتی به هوشیاری و فداکاری و تصمیم به هنگام و جان

فشانی به موقع یک نفر یا جمعی محدود ، وابسته می شود.

در همه ی جوامع بشری ، فداکاری چنین انسان هایی را ارج می نهند و تلاش می کنند خاطره ی آن را

در تاریخ و ادبیات و آثار هنری خود حفظ کنند .

در داستان های  کهن ایرانی  آرش ، دلاور مردی بود که وقتی قرار شد که کماندار ایرانی تیری رها کند ، و

 هر جا که تیر فرود آمد هم آنجا مرز ایران باشد  ، دلیرانه بر قلّه ی دماوند بر آمد و تیری در چلّه ی کمان

نهاد و با پرتاب کردن آن سرزمین ایران را از بیگانگان رهایی بخشید و جان خود را در این راه فدا کرد.

خاطره ی این جان فشانی ها در راه پاسداری از میهن ، هنوز در یاد ها زنده است . این سرزمین ، در هر

روزگاری ، پهلوانان  و

 نام آوران بی شماری را در خود پروراده است .

شهید دریا قلی سورانی یکی از دلاور مردان دوران دفاع مقدس بود که در نخستسن ماه های جنگ

تحمیلی با فداکاری شگفت انگیز خود ، مانع سقوط شهر آبادان شد . شغل دریا قلی اوراق فروشی بود .

 اودر ان هنگام به همراه فرزند خرد سال خود

           در گورستانی از اتومبیل های فرسوده در «کوی ذوالفقاری » در حاشیه ی شهر آبادان زندگی می

 کرد. او در یک شب تاریک ناگهان متوجه شد ،  که سربازان دشمن بعثی به صورتی غافلگیر کننده از رود

 خانه ی بهمنشیر گذشتند و  می خواهند شهر محاصره شده ی آبادان را به اشغال کامل خود در بیاورند  

         در یاقلی در آن شب پاییزی نهم آبان ، 1359  فرزند خردسال خود را در نزدیکی سایه هایی که در

 سیاهی های شب داشتند خود را برای حمله ای وحشیانه به آبادان آماده می کردند ، تنها گذاشت . او

 با همه ی توان و قدرت رکاب می زد . انگار کسی در گوشش می گفت دریا قلی رکاب بزن ، همه چیز به

 جوانمردی تو وابسته است . اگر کوتاهی کنی همه ی شهر و دیار نابود خواهد شد .

دریا قلی رکاب بزن یا علی بگو    *****          چشم انتظار همّت تو ، دین و میهن است

فردا اگر درنگ کنی ،کوچه های شهر    *****    میدان جنگ تن به تن و تانک با تن است

از راه اگر بمانی و روشن شود هوا      *****   تکلیف شهر خاطره های تو، روشن است

دریا قلی! به وسعت دریاست نام تو     *****             تاریخ در تلفّظ نام تو الکن است

دریا قلی امّا همچون دریایی خروشان بود ، با تمام وجود تلاش می کرد ، از میان گشتی های دشمن و

خمپاره ها بگذرد و زودتر از سربازان بعثی خود را به شهر برساند  او توانست کوی ذوالفقاری تا شهر

آبادان را در کوتاه ترین زمان ، رکاب بزند و خود را به سرعت به شهر برساند و با فریاد هایش ، مردم و

مدافعان شهر را از نفوذ دشمن با خبر کند .

مردم و مدافعان آبادان ، بی درنگ به هر وسیله ای که ممکن بود در برابر با دشمن به کار آید به مقابله با

دشمن پرداختند و توانستند در نبردی نابرابر که در تاریخ دفاع مقّدس به نام « عملیات کوی ذوالفقار»

 معروف است نفوذ دشمن را به آبادان ناکام بگذارند و او را با تلفات بسیار و شکستی سخت به عقب

برانند .

دریا قلی در همین نبرد به شدّت زخمی شد و در راه انتقال به پشت جبهه به شهادت رسید . مزار این

شهیددلاور در بهشت زهرا در تهران قرار دارد (روحش شاد و یادش گرامی باد ) .

بی شک دریاقلی اگر در آن شب سرنوشت ساز دچار ترس و تردید می شد و اگر تنها به نجات خود و

فرزندش می اندیشید ،یا اگر اندکی کوتاهی می کرد و نمی توانست خود را به موقع به شهر برساند  خدا

 می دانست چه اتفاقات ناگواری می اُفتاد !

 

 

 

 

 

شعر باز باران با ترانه ...

یادش بخیر شعر باز باران با ترانه

 باز باران با ترانه با گوهرهاي فراوان مي خورد بر بام خانه يادم آرد روز باران گردش يك روز دیرین خوب و شیرین توي جنگل هاي گيلان كودكي ده ساله بودم شاد و خرم نرمو نازك چست و چابك با...

باز باران با ترانه

با گوهرهاي فراوان

مي خورد بر بام خانه

يادم آرد روز باران

گردش يك روز دیرین

خوب و شیرین

توي جنگل هاي گيلان

كودكي ده ساله بودم

شاد و خرم

نرمو نازك

چست و چابك

با دو پاي كودكانه

مي دويدم همچو آهو

مي پريدم ازلب جوي

دور ميگشتم ز خانه

مي شنيدم از پرنده

داستان هاي نهاني

از لب باد وزنده

رازهاي زندگاني

بس گوارا بود باران

وه چه زيبا بود باران

مي شنيدم اندر اين گوهر فشاني

رازهاي جاوداني, پندهاي آسماني

بشنو از من كودك من

پيش چشم مرد فردا

زندگاني خواه تيره خواه روشن

هست زيبا, هست زيبا, هست زيبا

قيصرامين پور- روحش شاد

 

ادغام چند فایل ورد در یک زمان کوتاه

براي اين كار:


ابتدا فایلی که قصد دارید متون دیگر فایل‌ها،در آن وارد شوند را در محیط Word آماده نمایید.

اکنون در تب Insert بر روی فلش کنار Object کلیک نموده و Text from File را انتخاب کنید.


اکنون فایل متنی مورد نظر خود را انتخاب کرده و روی دکمه‌ی Insert کلیک کنید.

خواهید دید که محتویات این فایل متنی وارد فایل کنونی شما در Word خواهد شد.

همچنین اگر دوست دارید به جای اینکه متن مستقیماً وارد فایل شود، در قالب یک آیکن قرار بگیرد و پس از

دوبار کلیک بر روی آیکن، فایل دیگر فراخوانی شود، می‌توانید بدین صورت عمل کنید:


در تب Insert بر روی Object کلیک کنید.


در پنجره‌ی باز شده به تب Create from File بروید.


سپس روی دکمه‌ی Browse کلیک نموده و پس از انتخاب فایل متنی مورد نظر بر روی Open کلیک کنید.

اکنون تیک گزینه‌ی Display as icon را فعال کرده و روی OK کلیک کنید.


خواهید دید که آیکن این فایل درج شده است و پس از دوبار کلیک بر روی آن، فایل باز خواهد شد.



منبع: ترفندستان

کارت ملی ریزعلی خواجوی

 

زعلی خواجوی همان دهقان فداکار کتاب سوم دبستان است؛ مردی که در یک شب سرد سال ۱۳۴۱ جان صدها نفر را نجات داد و اکنون بعد از گذشت ۴۹ سال، هنوز هم ماجرای آن شب را با اشتیاق و شوق بازگو می‌کند.

ماجرای فداکاری ریزعلی خواجوی در زمان وقوعش، تا جایی مورد تحسین قرار گرفت که وارد کتاب‌های درسی دانش‌آموزان شد و در کتاب سوم ابتدایی، درسی به نام او اختصاص یافت.

هر چند در تحولاتی که در کتاب‌های درسی طی سال‌های گذشته صورت گرفت، این درس دستخوش تغییراتی شد و در نهایت به عنوان بخشی از درس «فداکاران» در کتاب سوم ابتدایی ماندگار شد.

ریزعلی خواجوی و نجات جان مسافران قطار

ریزعلی خواجوی در سال ۱۳۴۱ دهقان جوانی بود که در یک شب سرد پاییزی زمانی که به سمت زمین کشاورزی خود می‌رفت متوجه ریزش کوه ‌شد.

او برای آگاهی مسئولان قطار، لباس خود را از تن در ‌‌آورد و با نفت فانوس به آتش کشید و موجب شد که قطار بایستد و از حادثه‌ای مرگبار جلوگیری ‌شود.

در درس هشتم کتاب فارسی سوم ابتدایی در صفحه ۵۹ درباره دهقان فداکار اینگونه آمده است «ریزعلی خواجوی دهقان فداکار آذربایجانی در غروب یک روز سرد پاییزی، وقتی از مزرعه به خانه بر می‌گشت، متوجه شد که بر اثر ریزش کوه، راه آهن مسدود شده است. در این هنگام قطار می‌آمد و صدای سوت آن در کوه می‌پیچید. ریزعلی پیراهنش را به چوب دستی خود بست، نفت فانوس خود را بر آن ریخت و آتش زد و به سمت قطار دوید. راننده قطار با دیدن آتش ایستاد و جان مسافران قطار از مرگ حتمی نجات یافت».

همین چند خط در کتاب درسی دانش‌آموز موجب شده است که خاطره فداکاری ریزعلی خواجوی از ذهن‌ها نرود و گاهگداری حتی زندگی فعلی وی نیز مورد توجه قرار گیرد ضمن اینکه الگوی فداکاری در تمام زمینه برای آینده‌سازان این مرز و بوم باشد.

دهقان فداکار تحت مداوا

ریزعلی این روزها مبتلا به آب مروارید است و از ناحیه چشم احساس ناراحتی می‌کند؛ همسر وی نیز به مانند او مبتلا به آب مروارید بوده ضمن اینکه دچار دیسک کمر نیز هست.

دهقان فداکار به رغم بیماری‌اش هنوز با اشتیاق از آن روز سرد پاییزی سخن می‌گوید و معتقد است که «تمام مردم ایران فداکارند».

وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی نیز وعده است که ریزعلی خواجوی و خانواده‌اش تحت مراقبت‌های پزشکی قرار می‌گیرند و مقرر شده است که او و همسرش در یکی از بیمارستان‌های دانشگاه علوم پزشکی البرز تمام مراحل درمان و مداوایشان طی شود و در صورت لزوم، چشم آنها در بیمارستان فارابی تهران مداوا شود.

دکتر محمود کیانی در خصوص درمان بیماری چشم ریزعلی خواجوی (دهقان فداکار) با بیان اینکه این کار وظیفه هر مسئولی است، اظهار داشت: کلیه مراحل درمان بیماری آب مروارید (کاتاراکت) دهقان فداکار در این بیمارستان به صورت رایگان انجام می شود و به محض مراجعه وی برای درمان در اولین فرصت جراحی می شود.

وی افزود: همچنین سایر بیماریهای احتمالی وی نیز با شرایط ویژه و با تخفیف ویژه در بیمارستان امام خمینی کرج در مان خواهد شد.

گفتگوی فارس با ریزعلی خواجوی

 

 

ادامه نوشته